صاحب فردا
به نام آفریننده فردا که دیروز را به من و تو بخشید
کلمات کلیدی : به نام آفریننده فردا که دیروز را به من و تو بخشید
به نام آفریننده فردا که دیروز را به من و تو بخشید
سلامی به گرمی آفتاب
سلامی به سردی قطب شمال
سلامی که بوی خوش ناخوشی میدهد
سلامی که مهرش به خاموشی میرود
سلامی که بوی نفرت میدهد
سلامی که گرم است و یخ میزند
سلامی که مشکل به حد میزند
سلامی به تو دوست عزیز به تو ای یار شیرین و تمیز سلامم به ایران و ایرانی است کلام به اندازه کافی است
ریگ با بادی هوا میشه.خاطره با یادی تازه میشه.
غصه ها هم یک قصه میشن آدمای اطرافمون مسخره میشن.
معشوقه ها واسه بعضیا کهنه میشن.
دوست دار م نامت را بر زبان جاری کنم
ویادت را در ذهن تداعی کنم
اما افسوس که نه نامت به یادم مانده
ونه یادت در خاطرم میگذرد
ولی فقط میدانم که یک خاطره فراموش شده
ودر گذر زمان جامانده فقط بدان که
این خاطره زمانی ارزش داشت ودیگر ارزشی ندارد